اشعار فرا رسیدن عید سعید مبعث اشعار زیبای حاج غلام رضا سازگار
ای خلایق همه این طرفه ندا را شنوید
گوش های شنوا حکم خدا را شنوید
بت و بتخانه همه ذکر خدا می گویند
سخن از اقراء و از غار حرا می گویند
حمد حق، مدح رسول دو سرا می گویند
خلق عالم همه تبریک به ما می گویند
حکم توحید به ما و به شما می گویند
همگی با نفس روح فزا می گویند
بشریّت چه نشستی که مسیحت آمد
حکم توحید به آوای فصیحت آمد
این چراغی است که تا شام ابد جلوه گر است
این یتیمی است که بر عالم خلقت پدر است
این نجات همه در دامن موج خطر است
این رسولی است که از کلّ رُسل خوب تر است
پیشتر از همه بعد از همه پیغامبر است
تا صف حشر طرفدار حقوق بشر است
چشم بد دور زآیینه ی رخسارش باد
تک و تنهاست خداوند نگهدارش باد
آی انسان فرمان پیمبر شنوید
گوش تا از سخن خلق فراتر شنوید
روح گردید و از آن روح مطهّر شنوید
همه با هم سخن خالق داور شنوید
بانگ تهلیل شنیدید مکرّر شنوید
همه را با هم در عدل برابر شنوید
دوره ی کفر و زر و زور به اتمام آمد
اهل عالم همه آماده که اسلام آمد
عید آزادی زن های اسیر است امروز
عید خلق است و خداوند قدیر است امروز
دامن مکّه پر از مشک و عبیر است امروز
بشریّت را فرمان خطیر است امروز
حق بشیر است بشیر است بشیر است امروز
جاودان باد چراغی که منیر است امروز
ذکر بت ها همه لانَعبُدُ اِلاّ ایّاه
همه گویند و لا قوّة الاّ بالله
تا به کی چهره ی خورشید عدالت مستور
تا به کی سلطه ی بیدادگران با زر و زور
با من امروز بخوانید همگی این منشور
منجی کلّ جهان آمده با مشعل نور
عید بعثت شده یا عید جهانگیر ظهور
تهنیت باد بر آن دخترک زنده به گور
دور دخترکشی و جهل به پایان آمد
سر تسلیم بیارید که قرآن آمد
مکّه آهنگ، به گلواژه ی اقرأ بنواز
کعبه از جا کن و تا غار حرا کن پرواز
یا محمّد سخن خویش زلاکن آغاز
خیز از جا به بت و بتگر و بت خانه بتاز
بشریت را با مکتب توحید بساز
سر این رشته دراز است دراز است دراز
خیز تا عرصه ی بیدادگران تنگ کنی
سینه در حین تبسّم سپر سنگ کنی
ای به راه تو تمامی ملل را دیده
ای که جبریل امین دور سرت گردیده
ای به قلب بشر از غار حرا تابیده
ای خدا پیش تر از پیش تو را بگزیده
ای سحاب کرمت بر همگان باریده
خیز از جای خود ای جامه به تن پیچیده
چشم عالم به ره مکتب روشنگر توست
منجی کل بشر دین علی پرور توست
گر چه فوجی پی آزار تن و جان تواند
فکر بشکستن پیشانی و دندان تواند
روزی آید که همه خلق مسلمان تواند
خاکِ مقداد تو عمّار تو، سلمان تواند
سر فرو برده به تسلیم به فرمان تواند
پیرو دین تو و عترت و قرآن تواند
عالم کفر به اسلام تو تبدیل شود
به توّلای علی دین تو تکمیل شود
تو و آل تو چراغان هُدایید همه
چارده آینه از وجه خدایید همه
چارده صورت توحید نمایید همه
چارده قبله ی ارباب دعایید همه
چارده نوح به طوفان بلایید همه
چارده مهر عیان در همه جایید همه
چارده طور به سینای وسیع دل ها
چارده عقده گشا در همه ی مشکل ها
عزّت امّت تو در گرو وحدت توست
وحدت امّت تو پیروی از عترت توست
طاعت عترت تو، طاعت حق، طاعت توست
در رگ قلب حسین ابن علی غیرت توست
تا خدایّی خداوند به پا دولت توست
شیعه آن است که هر لحظه ی او بعثت توست
شیعه در حکم تو نور ازلی را دیده
شیعه در غار حرا با تو علی را دیده
بعثت شیعه زآغاز غدیر است و حراست
بعثت سوّم او واقعه ی عاشوراست
پدر شیعه علی، مادر شیعه زهراست
شیعه جان و تنش از آب و گل کرب و بلاست
به خدایّی خدایی که جهان را آراست
شیعه بودن شرف و عزّت و آزادی ماست
شیعه تا خون به رگش موج زند یار علی است
«میثما» شیعه همان میثم تمّار علی است
عید نجـات عـالم خلقـت مبارک است
آوای وحـی و لیلـۀ بعثـت مبارک است
عیـد نـزول سـورۀ اقـرأ بـه عقـل کل
جشن کمال و علم و فضلیت مبارک است
ریحانههای زنده نهان گشته زیر خاک
عیـد حیات، عیـد ولادت مبارک است
عیـد نـزول وحـی الهی به احمد است
جان در طبق نهید که عید محمّد است
****
آوای وحی میرسد از شش جهت به گوش
بر قلبهای مرده دمد روح از این سروش
از سنگهــای غـار حـرا آیـد ایـن نـدا:
فریاد بیصدای خـدا تا بـه کی خموش؟
اقرأ! بخوان! بخوان! که خدا گویدت بخوان
اقرأ! و ربک ای همـه سر تا قدم خروش
اقرأ! بخوان! که قلب بشر بیقرار توست
فصـل خـزان گذشت؛ طلوع بهار توست
****
اقرأ! بخوان! که نور نبوت دمیده است
اضرب گذشت؛ نوبت اقرأ رسیده است
اقرأ! بخـوان! بخوان! که خداوندگار تو
بهر نجات خلق، تـو را برگزیـده است
اقرأ! بخوان! که پیشتر از خلقت وجود
ذات خـدا پیامبــرت آفریــده اسـت
اقرأ! بخوان! که از همگان دلبری کنی
مــا کبریـایـی و تـو پیــامآوری کنی
****
بنگر به کعبه ذکر بتـان یامحمّد است
فریاد بیصـدای جهـان یامحمّد است
خورشید و ماه و قطره و دریا و کوه و دشت
با هم ندایشـان همگان یامحمّد است
آوای اولیـای خــدا تـا خـدا خـداست
هر لحظه با هزار زبان یامحمّـد است
در پهندشت ملک خـدا انقلاب کن
با دست ما تو بتکدهها را خراب کن
****
ای کل وحی، در نفـس جانفـزای تو
دیگر بـه تختهسنگ حرا نیست جـای تو
ما کردهایم اراده که تا حشر، سرکشان
سـر آورند یکسـره بر خـاک پـای تو
ما کردهایم اراده کـه بـر قلـۀ کمـال
باشـد در اهتــزاز، همیشـه لـوای تو
ای بتشکن که هست سر بت شکستنت
دسـت علـی بـود تبـر بـت شکـستنت
****
تو پیشتر ز خلق و پس از خلق، رهبری
هـم اولیـن رسـول هم آخـر پیمبری
پیغمبری به نام تو گردید ختم و بس
با آن کــه از تمـام پیـامآوران سری
از آدم و خلیل و کلیم و مسیح و نوح
ای برتـرین سفیـر الهـی تـو برتری
تا روز حشـر، زنـدۀ جاوید، دین توست
قرآن کتاب توست، علی جانشین توست
****
یاری که هست بـر تو برادر فقط علیست
پیروز بـدر و خنـدق و خیبر فقط علیست
شهـر بــزرگ علـم الـهـی فقــط تویـی
این شهـر را دریست که این در فقط علیست
شمشیـرِ حـق و شیـر خروشـان توست او
اعلام کن به خلق که حیدر فقط علیست
تو جان جان عالمی و جان تو علیست
مـا حافظ توایم و نگهبان تو علیست
امـروز، اوج قلـۀ هستـی سریـر توست
خورشید بر فراز فلک سر به زیر توست
تـا دیـن زنـدۀ تـو نمیــرد نوشتـهایم
غـار حـرا مقدمـهای بـر غدیر توست
تـو شهریـار عالـم امکـان محمّــدی
حکم صریح ماست که حیدر وزیر توست
این نکته در صحیفه وحی تو خواندنیست
بعثت اگـر غدیـر نباشـد نمانــدنیست
****
برخیـز تــا ابـوذر و سلمـان بپروری
مقــداد در تجلــی قــرآن بپـروری
در روزگار تیرگی و جهل و خودسری
اسـلام آوری و مسلمــان بپــروری
برخیز تا به خُلق خوش و ذوالفقار عدل
در سینههـا محبت و ایمـان بپروری
فرق صنم بکوب و سخن از صمد بگو
سنگت اگـر زننـد سپـر شـو احد بگو
باید رها خلایق از این خودسری شوند
رو سوی حق کنند و ز باطل بری شوند
باید کلاف جان همه گیرند روی دست
بازار یوسفـی چـو تـو را مشتری شوند
تا مکتب تـو زنـده بمـاند چـو نـام تو
بایـد تمـام امـت تـو حیـدری شـوند
آغاز کار تو همه نور و هدایت است
اما کمال مکتب تو در ولایت است
****
تو آفتاب و نور جهانگسترت علیست
تو خود پیمبری و پیـامآورت علیست
حتـی اگـر تمـام جهان دشمنت شوند
ما یاور توایم و همه لشکرت علیست
با آن که هست بر سر دستت کتاب وحی
قـرآن ناشنـاختۀ دیگـرت علــیست
هرجا دلت گرفت سخن با علی بگو
حتی به جنگ بدر و احد یاعلی بگو
ای روی حق جمال منیر تو یاعلی
ای قلـۀ کمــال سریــر تو یاعلی
تنهـا نه در صحابـه کـه در جمـع انبیا
هرگز کسی نبوده نظیر تو یـاعلی
مـا از طریـق تـو بـه محمّد رسیدهایم
غار حرای ماست غدیر تو یـاعلی
روز نخست تـا کـه ولـی آفریده شد
«میثم» هم از برای علی آفریده شد
مرآت ولایت 5 – غلامرضا سازگار
بنــام خــدای جهــان یا محمّد
بخوان یا محمّد! بخوان یا محمّد
بخــوان تــا بخواننــد پیوسته با تو
خـدا را زمین و زمان یا محمّد
بخـوان تــا بداننـد کون و مکان را
خدایـی بـوَد لامکان یا محمّد
بخوان تـا کـه برگِرد شمع وجودت
بگردند هفتآسمان یـا محمّد’
تـو بگشـای لـب تـا
بروید مسیحا
چو گل از کویر جهان یا محمّد
بــرافروز تــا مردگــان را ببخشی
به هر دم دوصد بار جان یا محمّد
سحــاب کــرامت بپوش آسمان را
که عالم شود بوستان یا محمّد
تو نوحــی خلیلــی کلیمی مسیحی
تویی منجی انس و جان یا محمّد
تو برگــو، تو برگــو، هوالحق هوالهو
تو بگشا تو بگشا زبان یا محمّد
تو بخشــی بـه مظلـوم روح رهایی
تو گیری ز ظالم امان یا محمّد
تو بـا نــور دانش دهــی برخلایق
جمال خـدا را نشان یا محمّد
تو بـا دادِ خــود دادِ مستضعفان را
بگیری ز مستکبران یا محمّد
تــو در شــدّت دشمنـی دوستانه
دل از دست دشمن ستان یا محمّد
تـو چوپـان ایــن گلّهای تا قیامت
تویی میر این کاروان یا محمّد
تو بـا ذوالفقــار علــی سرکشان را
به خاک مذلّت نشان یا محمّد
فنا مـیشود هــر چــه باشد به عالم
به جز تو، تویی جاودان یا محمّد
تبسّـم بــه سنـگ عدو زن اگر چند
شود از لبت خون روان یا محمّد
اگر ساحرت خوانـد دشمن، نرنجی
تو او را سوی ما بخوان یا محمّد
بخــوان تــا بخواننــد با تو خدا را
زن و مرد و پیر و جوان یا محمّد
تـو اعجــاز کــن بــا بیان فصیحت
تو پیغام ما را رسان یـا محمّد
ز ما داوری، رهبری از تو زیبد
همانــا پیـامآوری از تو زیبد
****
برافــروز بــا چهــرۀ عــالمآرا
ببین و بخوان و بگو حکم ما را
تمام جهان است کوه حــرایت
بگو ترک این تخته سنگ حرا را
بخــوان تا بخواننــد با تو خلایق
خدا را خدا را خــدا را خــدا را
تــو را برگزیدیـم ما، تا بکــوبی
ســر بولهبهــا و بوجـهلها را
تو فرمان بده تا که بر فتح خیبر
گشاید علی دست خیبرگشا را
بتان را به دست علی سرنگون کن
ســوا کـن ز غیر خدا، ماسوا را
شود تــا درون همـه از خدا پر
برون از درون بشر کـن هوا را
به امّت بگو دل سرای الهی است
بگیرید از دیو نفْس ایـن سرا را
به شمشیر توحید از تن جدا کن
سر ظلم و بیداد و شرک و ریا را
به عزم تو بستیم جنّ و ملک را
مطیع تو کردیم ارض و سما را
زمین را ز فیض رسـالت صفــا ده
زمــان را بــه نــور نبــوّت بیارا
اگر خواهی آری به کف یا محمّد
دل خصــم و بیگانــه و آشنــا را
به مسکین تواضع، به سرکش تکبّر
به یــاران مروّت، به دشمن مـدارا
پیام رســای خــدا بــر لب توست
به عالم رسان ایــن پیــام رسا را
هم اکنون که حکم رسالت گرفتی
بــرای امامــت بخــوان مرتضا را
تو موسا و هارون، علی یا محمّد
پس از خود به هارون سپار این عصا را
اگــر فتنــه چـون اژدها سر برآرد
علـی مــیدرد از هـم این اژدها را
علی، شهریاری که در عین قدرت
کشــد از ره مهــر، نــاز گـدا را
علــی روزهداری که با بذل نانش
مزیّــن کند سورۀ «هل اتی» را
علی رادمردی که با فرق خونین
به قاتــل کند بذل، سهم غذا را
علی قهـرمانی کـه با بذل تیغش
به دشمن دهد درس مهر و وفا را
علی آن امامی که داده خدایش
مقــام و جــلال همــه انبیا را
علی از ازل دست «میثم» گرفته
به او داده فرمــان مدح و ثنا را
که را زهره تا مدح مولا بگوید
مگـر ذات بـاری تعالی بگوید
پیمبران همه از جای خود قیام کنید
نماز رو بـه سوی مسجدالحـرام کنید
ز نـام نامــیِ پیغمبــر احتـرام کنید
می طهور به دست خدا به جام کنید
سپس به غار حرا رفته، ازدحام کنید
ز جان و دل به رسول خدا سلام کنید
شب امید شمـا و شب نویـد شماست
ادب کنید که عید خدا و عید شماست
****
پیــام فتــح و نویــد ظفــر مبارک باد
دعــای عمــر شمــا را اثــر مبارک باد
خجسته عیـد بشـر بــر بشـر مبارک باد
تمام شـد شـب هجـران سحر مبارک باد
خجستـه بــعثت پیغامبــر مبــارک باد
به جن و انس و ملک، این خبر مبارک باد
خبر دهید که عید اخوّت آمده است
خزان گذشت، بهار نبوّت آمده است
****
خبر دهید امم را که فتح باب شماست
خبر دهید که پایان اضطـراب شماست
خبر دهید که آغــاز انقـلاب شماست
خبر دهید که توفیق بیحساب شماست
خبر دهید که اسلام دین ناب شماست
خبر دهید کتـاب خـدا کتاب شماست
خبر دهید که ختم رسل بشیر شماست
خبر دهید که مـولا علی امیر شماست
****
خبر دهید که «اقرء» بـه مکه نازل شد
خبر دهید که «اضرب» شعارِ باطل شد
خبر دهید که قانـون عدل، کامل شد
خبر دهید که قرآن چراغ محفل شد
خبر دهید: مریدان! مراد حـاصل شد
نــزول ســورۀ «یـا ایّها المزمّل» شد
رسد زکوه و در و دشت و سنگ و نخل و گیاه
صــدای زمزمـۀ لا الــه الا الله
****
بخــوان محمّـد! آوای تــو صــدای خداست
بخوان کــه هـر چـه بخوانی، پیام آخرِ ماست
بخوانبخوان که هماهنگ با تو ارض و سماست
بخوان بخوان که از اوّل بشر تو را میخواست
قیـام کـن کـه قیــامت قیــامتِ کبــراست
قیام کــن کــه کنـد عدل با تو قامت راست
تو را دهند ندا راهیـان وادی نـور
تو را زنند صدا دختران زنده به گور
تو منجـی همـه بـا انقراض دنیایی
تو بـا فـروغ خداییـت عالـمآرایـی
تو تا قیــام قیـامت، پیمبــرِ مایی
تو یار خلق به دنیایی و بـه عقبایی
تو رهبر همگانـی، اگر چـه تنهایی
تو در تمـام ملل، مـاه انجمنهایی
بخوان که قدر و مقام و جلالتت دادیم
رُسـل نیامده، حکم رسـالتت دادیم
****
محمّد ای به تو از ذات پـاک حیِّ ودود
همـاره بــاد سـلام و همـاره بـاد درود
خدای بود و تو بودی، جهان نبـود نبود
عدم به میمنت خلقت تـو یـافت وجود
خدا به نور تو از روی خویش پرده گشود
بشر به یمن تو بر خاک، روی طاعت سود
جزیرۀالعرب از نظم تو گرفت نظام
جمال تـوست چراغ تجلّیِ اسلام
پیمبـران عظمـت یافتنــد بـا نامت
دمیده در همه عـالم فروغ اسـلامت
رسید سنگ ملامت ز هر در و بامت
زدند طعنه و دادند سخت دشنامت
زهی مکارم اخلاق و لطف و اکرامت
نگشت تلخ ز بیداد دشمنان کامت
اگر چه سنگ عدو گشت پاسخ سخنت
زدی تبسم و خون بود جاری از دهنت
****
چهارده صده روشن چراغ حکمت توست
چهارده صده قـرآن پیـام وحـدت توست
چهارده صده جاری بحـار رحـمت توست
چهارده صده پاینــده نـام امّـت تـوست
چهارده صده بر کف لوای عتـرت توست
چهارده صده بر امّت ایـن وصیّت توست
که ای تمامی امـت منـم پیمبرتان
منم پیمبر و مولا علی است رهبرتان
****
علی وصی مـن است و علـی ولـی خداست
علی ســراج منیــر و علــی چراغ هداست
علی رکوع و سجود و علی سـلام و دعاست
علی است با حق و حق در پی علی پویاست
علی حقیقت حـق، حـق بـدون او تنهاست
علی، علی، علـی آری علـی امــام شماست
بنای دین بقایش که هست عالمگیر
یکـی ز غار حرا دیگری بود ز غدیر
****
یقین کنید که مشکلگشا علی است علی!
یقین کنید که دست خدا علی است علی!
یقین کنید فقـط مقتــدا علی است علی!
یقین کنید که شمسالضحا علی است علی!
یقین کنید که صاحب لوا علی است علی!
یقین کنید امــام شمـا علـی اسـت علی!
قسم به ذات خدایی کز اوست هرچه که هست
یقین کنید کـه اسـلام بــیعلی کفــر است
****
حقیقتی است که کتمان آن بـوَد تـکفیر
قسم بــه آل محمّــد، بـه آیــۀ تطـهیر
قسم بـه آنچـه قلـم کـرده از ازل تحـریر
کـه دســت قـدرت پـروردگار حـیِّ قدیر
شناسنامـۀ مــا را زده اسـت مهــر غدیر
علی همان شب بعثت به خلق گشت امیر
قسم بـه ذات خـداوندگار لم یزلـی
تمام دین محمّد علی، علیست، علی!
(مرآت ولایت 3)
برگرفته از پایگاه نخل میثم