يوسفي كه دل از حسين فاطمه (س) ربود
يازدهمين روز از شعبان در تقويم شيعه مزين به سالروز ولادت شبيهترين خلق به پيامبر اكرم (ص) يعني حضرت علي اكبر (ع) است كه در اين نوشتار به گوشه اي از زندگاني كوتاه اما تاريخ ساز و جريان ساز ايشان اشاره ميشود.
حضرت علياكبر (ع)، فرزند امام حسين (ع) و شجاعترين جوانان بنيهاشم بوده است. مادرش ليلا دختر ابي مُرَّة بن مسعود ثقفي است. ايشان در حدود سال ۳۴ ه. ق، در اواخر خلافت عثمان بن عفان، در مدينه متولد شدند. آن حضرت (ع) از جدشان اميرالمؤمنين علي (ع) نقل حديث كرده است. (۱)
ابوالفرج اصفهاني نقل كرده است كه روزي معاويه از اطرافيان پرسيد: سزاوارترينِ مردم به خلافت چه كسي است؟ گفتند: شما. گفت: نه، سزاوارترينِ مردم به خلافت، علي بن الحسين (علياكبر) (ع) است كه جدش رسول خدا (ص) است و در او شجاعت بنيهاشم و سخاوت بنياميه و امتيازات ثقيف با هم گرد آمده است. بر اساس صحيحترين روايت، حضرت علياكبر (ع) از همه فرزندان امام حسين (ع) بزرگتر بوده است. (۲)
درباره شخصيت حضرت علي اكبر (ع) گفته شد، كه وي جواني خوش چهره، زيبا، خوش زبان و دلير بود و از جهت سيرت و خلق و خوي و صباحت رخسار، شبيهترين مردم به پيامبر اكرم (ص) بود و شجاعت و رزمندگي را از جدشان علي ابن ابي طالب (ع) به ارث برده و جامع كمالات، محامد و محاسن بودند.
اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله
در روايتي به نقل از شيخ جعفر شوشتري در كتاب «خصائص الحسينيه» آمده است: اباعبدالله الحسين (ع) هنگامي كه علي اكبر (ع) را به ميدان ميفرستاد، به لشگر خطاب كرد و فرمودند: «يا قوم، هولاءِ قد برز عليهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله… اي قوم، شما شاهد باشيد، پسري را به ميدان ميفرستم، كه شبيهترين مردم از نظر خلق و خوي و منطق به رسول الله (ص) است بدانيد هر زمان ما دلمان براي رسول الله (ص) تنگ ميشد نگاه به وجه اين پسر ميكرديم.
حضرت علي اكبر (ع) يكي از اسوههاي بي بديل تمدن اسلامي است. هر جمله از سخنش و هر گوشه از زندگي اش، سرلوحه اي از آزادگي و بزرگ منشي است، ولي پرسش اينجاست كه علي اكبر (ع) چه كسي را الگوي خويش قرار داده بود كه توانست بر قله بلند نيك مردي بايستد؟
پاسخ اين پرسش را در كلامي از امام حسين (ع) ميتوان يافت. اين جمله، مشهورترين و نيز دقيقترين توصيفي است كه درباره علي اكبر (ع) به دست ما رسيده است.
زماني كه حضرت علي اكبر (ع) سوار بر مركب به سوي سپاه دشمن ميراند، امام حسين (ع) دستان خود را زير محاسن بردند سپس رو به آسمان بلند كردند و با چشماني پراشك فرمودند: «خداوندا، شاهد باش جواني را به ميدان ميفرستم كه شبيهترين مردم به پيامبرت در صورت، سيرت و سخن گفتن است… بركت زمين را از آنان [دشمنان ايشان] دريغ بدار…». (۳)
علياكبر (ع) جواني حق مدار بود كه هيچگاه گِرد باطل نگشت و در مقام اهتمام به حقگرايي، تا آنجا پيش رفت كه تنها حقمداري و حقگرايي را عامل رهايي از ترس از مرگ ميدانست.
به اين داستان زيبا در اين باره توجه كنيم:
امام حسين (ع) در راه كربلا، در سحرگاهي زيبا سوار اسب خود بود كه خوابي اندك بر او چيره شد، و چون بيدار گرديد، چند مرتبه فرمود: «اِنالله وَ اِنّااِلَيه راجعون و الحمدلله ربّ العالمين» حضرت علياكبر (ع) كه سوار بر اسب خويش بود، بيدرنگ خود را به پدرش رساند و عرض كرد: اي پدر! فدايت شوم، اين استرجاع و حمد براي چه بود؟ امام (ع) فرمودند: هم اكنون خواب، مرا در ربود و در عالم رؤيا ديدم كه كسي ندا داد: «اين قوم ميروند و سرنوشت مرگ هم به سوي آنان ميشتابد.» دانستم كه ما به سوي مرگ ميرويم. علياكبر (ع) پرسيد: اي پدر! مگر ما به حق نيستيم؟ امام (ع) فرمودند: آري پسرم، به خدايي كه بازگشت همه خلايق به سوي اوست سوگند، كه ما بر حق هستيم. علياكبر (ع) عرض كرد: پس، از مرگ هراسي نداريم.
امام چون اين سخن دلنشين و زيبا را از فرزند جوانش شنيد، چنين او را دعا كرد: خداوند، تو را جزاي خير بدهد كه چه فرزند نيكويي براي پدر هستي. (۴)
در روز عاشورا پس از شهادت ياران امام (ع)، اولين كسى كه از بني هاشم اجازه ميدان طلبيد تا جان را فداى دين كند، او بود.
اگر چه به ميدان رفتن او بر اهل بيت و بر امام (ع) بسيار سخت بود، ولى از ايثار و روحيه جانبازى او جز اين انتظار نبود. وقتى به ميدان ميرفت، امام حسين (ع) در سخنانى سوزناك به آستان الهى، آن قوم ناجوانمرد را كه دعوت كردند ولى تيغ به رويشان كشيدند، نفرين كرد. على اكبر (ع) چندين بار به ميدان رفت و رزم هاى شجاعانه اى با انبوه سپاه دشمن نمود.
نبرد عاشورا
علي اكبر (ع) در نبرد روز عاشورا ۲۰۰ تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاكت رسانيد و سرانجام مرّه بن منقذ عبدي بر فرق مباركش ضربتي زد و او را به شدت زخمي نمود. آن گاه ساير دشمنان، جرأت و جسارت پيدا كرده و به آن حضرت (ع) هجوم آوردند و وي را آماج تيغ شمشير و نوك نيزهها نمودند و مظلومانه به شهادتش رسانيدند.
امام حسين (ع) در شهادتش بسيار اندوهناك و متأثر گرديد و در فراقش فراوان گريست و هنگامي كه سر خونينش را در بغل گرفتند و فرمودند: ولدي علي عَلَي الدّنيا بعدك العفا! (۵)
زيارت نامه حضرت علي اكبرعليه السلام
ابن قولويه در كتاب كامل الزياره، صفحه ۳۲۹ به سند صحيح از ابي حمزه ثمالي نقل كرده كه امام صادق (ع) چگونگي زيارت امام حسين (ع) را به او آموخت و گفت: پس به جانب علي بن الحسين (ع) كه نزد پاي امام حسين (ع) است رو كن و بگو:
السَّلام عَليكَ يا ابنَ رَسُولِ اللهِ وَ رَحمةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ وَ ابنُ خَليفَةِ رَسُولِ اللهِ و ابن بِنتَ رَسُولِ اللهِ وَ رَحمَةُاللهِ وَ بَرَكاتُهُ مُضاعَفَةً كُلَّما طَلَعَتِ الشَّمسُ أَو غَرَبَت السَّلامُ عَليكَ وَ رَحمةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ.
بِأَبي أَنتَ وَ أُمّي مِن مَذبُوح وَ مَقتُولٍ مِن غَيرِ جُرمٍ بِأَبي وَ أُمّي دَمُكَ المُرتَقي بِهِ إلي حَبيبِ اللهِ
بِأَبي أَنتَ وَ أُمّي مِن مُقَدَّمٍ بَينَ يدَي أَبيكَ يحتَسِبُكَ وَ يبكي عَلَيكَ مُحترقاً عَليكَ قَلبُهُ يرفَعُ دَمَكَ ألي عِنانِ السَّماءِ لا يرجَعُ مِنهُ قَطرَةٌ وَ لا تَسكُنُ عَليكَ مَن أَبيكَ زَفرَةٌ حينَ وَ دَّعَكَ لِلفِراقِ فَمَكانُكُما عِندَاللهِ مَعَ آبائِكَ الماضينَ وَ مَعَ أُمَّهاتِكَ في الجِنانِ مُنَعَّمينَ أَبرَأُ إلي اللهِ مِمُن قَتَلَكَ وَ ذَبَحَكَ.
سپس خود را بر قبر بيانداز و دست خود را بر آن قرار ده و بگو:
سَلامُ اللهِ وَ سَلامُ مَلائِكَتِهِ المُقَرَّبينَ وَ أنبِيائِهِ المُرسَلينَ وَعِبادِهِ الصالِحينَ عَليكَ يا مَولاي وَ ابنَ مَولاي وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَركاتُهُ.
صَلي اللهُ عَليكَ وَ عَلي عِترَتَكَ وَ أَهل بَيتِكَ وَ آبائِكَ وَ أَبنائِكَ وَ أُمَّتهاتِكَ الأَخيارِ الأَبرارِ الَّذينَ أَذهَبَ اللهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وَ طَهَّرَهُم تَطهيراً.
السَّلامُ عَليكَ يا ابنَ رَسُولِ اللهِ وَ ابنَ أَميرِالمُؤمِنينَ وَ ابنَ الحُسينِ ابنِ عَلِي وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ.
لَعَنَ اللهُ قاتِلَكَ وَ لَعنَ الله ُمَنِ استَخَفَّ بِحَقِّكُم وَ قَتََلَكُم وَ لَعَنَ مَن بَقِي مِنهُم وَ مَن مَضي نَفسي فِداؤُكُم وَ لِمَضجَعِكُم صَلَّي اللهُ عَليكُم وَ سَلَّمَ تَسليماً كَثيراً.
سپس گونه خود را بر قبر بگذار و بگو: صَلَّي اللهُ عَليكَ يا أَبا الحَسَنِ. (سه بار)
بِأَبي أَنتَ وَ أُمي أَتيتُكَ زائِراً وافِداً عائِذاً مِمّا جَنَيتُ عَلي نَفسي وَ احتَطَبتُ عَلي ظَهري أَسأَل اللهَ وَ وَليي أَن يجعَلَ حَظّي مِن زِيارَتِكَ عِتقَ رَقبَتي مِنَ النّارِ.
پي نوشت ها:
۱ دائره المعارف تشيع، ج ۱۱، ص ۴۱۸؛
۲ معارف و معاريف، ج ۴، ص ۲۳۳، ۳۱۹؛
۳- مثيرالاحزان، ص ۷۹؛
۴-دائره المعارف تشيع، ج ۱۱، ص ۴۱۹
۵- منتهي الآمال، ج ۱، ص ۳۷۵.
حضرت علياكبر (ع)، فرزند امام حسين (ع) و شجاعترين جوانان بنيهاشم بوده است. مادرش ليلا دختر ابي مُرَّة بن مسعود ثقفي است. ايشان در حدود سال ۳۴ ه. ق، در اواخر خلافت عثمان بن عفان، در مدينه متولد شدند. آن حضرت (ع) از جدشان اميرالمؤمنين علي (ع) نقل حديث كرده است. (۱)
ابوالفرج اصفهاني نقل كرده است كه روزي معاويه از اطرافيان پرسيد: سزاوارترينِ مردم به خلافت چه كسي است؟ گفتند: شما. گفت: نه، سزاوارترينِ مردم به خلافت، علي بن الحسين (علياكبر) (ع) است كه جدش رسول خدا (ص) است و در او شجاعت بنيهاشم و سخاوت بنياميه و امتيازات ثقيف با هم گرد آمده است. بر اساس صحيحترين روايت، حضرت علياكبر (ع) از همه فرزندان امام حسين (ع) بزرگتر بوده است. (۲)
درباره شخصيت حضرت علي اكبر (ع) گفته شد، كه وي جواني خوش چهره، زيبا، خوش زبان و دلير بود و از جهت سيرت و خلق و خوي و صباحت رخسار، شبيهترين مردم به پيامبر اكرم (ص) بود و شجاعت و رزمندگي را از جدشان علي ابن ابي طالب (ع) به ارث برده و جامع كمالات، محامد و محاسن بودند.
اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله
در روايتي به نقل از شيخ جعفر شوشتري در كتاب «خصائص الحسينيه» آمده است: اباعبدالله الحسين (ع) هنگامي كه علي اكبر (ع) را به ميدان ميفرستاد، به لشگر خطاب كرد و فرمودند: «يا قوم، هولاءِ قد برز عليهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله… اي قوم، شما شاهد باشيد، پسري را به ميدان ميفرستم، كه شبيهترين مردم از نظر خلق و خوي و منطق به رسول الله (ص) است بدانيد هر زمان ما دلمان براي رسول الله (ص) تنگ ميشد نگاه به وجه اين پسر ميكرديم.
حضرت علي اكبر (ع) يكي از اسوههاي بي بديل تمدن اسلامي است. هر جمله از سخنش و هر گوشه از زندگي اش، سرلوحه اي از آزادگي و بزرگ منشي است، ولي پرسش اينجاست كه علي اكبر (ع) چه كسي را الگوي خويش قرار داده بود كه توانست بر قله بلند نيك مردي بايستد؟
پاسخ اين پرسش را در كلامي از امام حسين (ع) ميتوان يافت. اين جمله، مشهورترين و نيز دقيقترين توصيفي است كه درباره علي اكبر (ع) به دست ما رسيده است.
زماني كه حضرت علي اكبر (ع) سوار بر مركب به سوي سپاه دشمن ميراند، امام حسين (ع) دستان خود را زير محاسن بردند سپس رو به آسمان بلند كردند و با چشماني پراشك فرمودند: «خداوندا، شاهد باش جواني را به ميدان ميفرستم كه شبيهترين مردم به پيامبرت در صورت، سيرت و سخن گفتن است… بركت زمين را از آنان [دشمنان ايشان] دريغ بدار…». (۳)
علياكبر (ع) جواني حق مدار بود كه هيچگاه گِرد باطل نگشت و در مقام اهتمام به حقگرايي، تا آنجا پيش رفت كه تنها حقمداري و حقگرايي را عامل رهايي از ترس از مرگ ميدانست.
به اين داستان زيبا در اين باره توجه كنيم:
امام حسين (ع) در راه كربلا، در سحرگاهي زيبا سوار اسب خود بود كه خوابي اندك بر او چيره شد، و چون بيدار گرديد، چند مرتبه فرمود: «اِنالله وَ اِنّااِلَيه راجعون و الحمدلله ربّ العالمين» حضرت علياكبر (ع) كه سوار بر اسب خويش بود، بيدرنگ خود را به پدرش رساند و عرض كرد: اي پدر! فدايت شوم، اين استرجاع و حمد براي چه بود؟ امام (ع) فرمودند: هم اكنون خواب، مرا در ربود و در عالم رؤيا ديدم كه كسي ندا داد: «اين قوم ميروند و سرنوشت مرگ هم به سوي آنان ميشتابد.» دانستم كه ما به سوي مرگ ميرويم. علياكبر (ع) پرسيد: اي پدر! مگر ما به حق نيستيم؟ امام (ع) فرمودند: آري پسرم، به خدايي كه بازگشت همه خلايق به سوي اوست سوگند، كه ما بر حق هستيم. علياكبر (ع) عرض كرد: پس، از مرگ هراسي نداريم.
امام چون اين سخن دلنشين و زيبا را از فرزند جوانش شنيد، چنين او را دعا كرد: خداوند، تو را جزاي خير بدهد كه چه فرزند نيكويي براي پدر هستي. (۴)
در روز عاشورا پس از شهادت ياران امام (ع)، اولين كسى كه از بني هاشم اجازه ميدان طلبيد تا جان را فداى دين كند، او بود.
اگر چه به ميدان رفتن او بر اهل بيت و بر امام (ع) بسيار سخت بود، ولى از ايثار و روحيه جانبازى او جز اين انتظار نبود. وقتى به ميدان ميرفت، امام حسين (ع) در سخنانى سوزناك به آستان الهى، آن قوم ناجوانمرد را كه دعوت كردند ولى تيغ به رويشان كشيدند، نفرين كرد. على اكبر (ع) چندين بار به ميدان رفت و رزم هاى شجاعانه اى با انبوه سپاه دشمن نمود.
نبرد عاشورا
علي اكبر (ع) در نبرد روز عاشورا ۲۰۰ تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاكت رسانيد و سرانجام مرّه بن منقذ عبدي بر فرق مباركش ضربتي زد و او را به شدت زخمي نمود. آن گاه ساير دشمنان، جرأت و جسارت پيدا كرده و به آن حضرت (ع) هجوم آوردند و وي را آماج تيغ شمشير و نوك نيزهها نمودند و مظلومانه به شهادتش رسانيدند.
امام حسين (ع) در شهادتش بسيار اندوهناك و متأثر گرديد و در فراقش فراوان گريست و هنگامي كه سر خونينش را در بغل گرفتند و فرمودند: ولدي علي عَلَي الدّنيا بعدك العفا! (۵)
زيارت نامه حضرت علي اكبرعليه السلام
ابن قولويه در كتاب كامل الزياره، صفحه ۳۲۹ به سند صحيح از ابي حمزه ثمالي نقل كرده كه امام صادق (ع) چگونگي زيارت امام حسين (ع) را به او آموخت و گفت: پس به جانب علي بن الحسين (ع) كه نزد پاي امام حسين (ع) است رو كن و بگو:
السَّلام عَليكَ يا ابنَ رَسُولِ اللهِ وَ رَحمةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ وَ ابنُ خَليفَةِ رَسُولِ اللهِ و ابن بِنتَ رَسُولِ اللهِ وَ رَحمَةُاللهِ وَ بَرَكاتُهُ مُضاعَفَةً كُلَّما طَلَعَتِ الشَّمسُ أَو غَرَبَت السَّلامُ عَليكَ وَ رَحمةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ.
بِأَبي أَنتَ وَ أُمّي مِن مَذبُوح وَ مَقتُولٍ مِن غَيرِ جُرمٍ بِأَبي وَ أُمّي دَمُكَ المُرتَقي بِهِ إلي حَبيبِ اللهِ
بِأَبي أَنتَ وَ أُمّي مِن مُقَدَّمٍ بَينَ يدَي أَبيكَ يحتَسِبُكَ وَ يبكي عَلَيكَ مُحترقاً عَليكَ قَلبُهُ يرفَعُ دَمَكَ ألي عِنانِ السَّماءِ لا يرجَعُ مِنهُ قَطرَةٌ وَ لا تَسكُنُ عَليكَ مَن أَبيكَ زَفرَةٌ حينَ وَ دَّعَكَ لِلفِراقِ فَمَكانُكُما عِندَاللهِ مَعَ آبائِكَ الماضينَ وَ مَعَ أُمَّهاتِكَ في الجِنانِ مُنَعَّمينَ أَبرَأُ إلي اللهِ مِمُن قَتَلَكَ وَ ذَبَحَكَ.
سپس خود را بر قبر بيانداز و دست خود را بر آن قرار ده و بگو:
سَلامُ اللهِ وَ سَلامُ مَلائِكَتِهِ المُقَرَّبينَ وَ أنبِيائِهِ المُرسَلينَ وَعِبادِهِ الصالِحينَ عَليكَ يا مَولاي وَ ابنَ مَولاي وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَركاتُهُ.
صَلي اللهُ عَليكَ وَ عَلي عِترَتَكَ وَ أَهل بَيتِكَ وَ آبائِكَ وَ أَبنائِكَ وَ أُمَّتهاتِكَ الأَخيارِ الأَبرارِ الَّذينَ أَذهَبَ اللهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وَ طَهَّرَهُم تَطهيراً.
السَّلامُ عَليكَ يا ابنَ رَسُولِ اللهِ وَ ابنَ أَميرِالمُؤمِنينَ وَ ابنَ الحُسينِ ابنِ عَلِي وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ.
لَعَنَ اللهُ قاتِلَكَ وَ لَعنَ الله ُمَنِ استَخَفَّ بِحَقِّكُم وَ قَتََلَكُم وَ لَعَنَ مَن بَقِي مِنهُم وَ مَن مَضي نَفسي فِداؤُكُم وَ لِمَضجَعِكُم صَلَّي اللهُ عَليكُم وَ سَلَّمَ تَسليماً كَثيراً.
سپس گونه خود را بر قبر بگذار و بگو: صَلَّي اللهُ عَليكَ يا أَبا الحَسَنِ. (سه بار)
بِأَبي أَنتَ وَ أُمي أَتيتُكَ زائِراً وافِداً عائِذاً مِمّا جَنَيتُ عَلي نَفسي وَ احتَطَبتُ عَلي ظَهري أَسأَل اللهَ وَ وَليي أَن يجعَلَ حَظّي مِن زِيارَتِكَ عِتقَ رَقبَتي مِنَ النّارِ.
پي نوشت ها:
۱ دائره المعارف تشيع، ج ۱۱، ص ۴۱۸؛
۲ معارف و معاريف، ج ۴، ص ۲۳۳، ۳۱۹؛
۳- مثيرالاحزان، ص ۷۹؛
۴-دائره المعارف تشيع، ج ۱۱، ص ۴۱۹
۵- منتهي الآمال، ج ۱، ص ۳۷۵.
+ نوشته شده در چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت 20:54 توسط حمیــدرضــا هاشـمیــان
|